ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

ابوالفضل هدیه خدا

دوران پیش دبستانی

1394/11/26 8:51
نویسنده : منا
990 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم مدتهاست که خاطرات قشنگت رو ننوشتم واقعا فرصت نمیکنم 5 ماه از سال تحصیلی گذشته و من حسابی با شما سرگرم هستم سرگرم روزهای خوب پیش دبستانی وای پیش دبستانی این همه گرفتارم کرده خدا به داد بقیه اش برسه البته حسابی هر سه (من و شما و بابا)لذت میبریم والا اسمش پیش دبستانی ولی حسابی درس خوندید مثلا الان به راحتی کتاب میخونی البته کتاب داستانهای روانخوانی کلاس اولی ها اکثر حروف رو یاد گرفتید و دیگه چیز زیادی نمونده که حروف تمام بشه البته فقط میخونید و نوشتن فارسی ندارید ریاضی جمع و تفریق و مساوی نامساوی کوچکتر بزرگتر همه اینهارو یاد گرفتید زبان هم که دارید حروف رو یاد میگیرید کلمه مینویسید مکالمه و .....

خلاصه اینکه هر روز که میای اول باید کیفت رو بگردم چون گاهی دفتر میدن برای انجام بعضی از تکالیف و بعد هم سایت نخبگان رو هر روز باید چک کنم و ببینم چه تکالیفی دارید و توی اون روز چه درسهایی خوندید و روز بعد قرار هست که چی بخونید تا باهات کار کنم وای از کاردستی ها برای هر حرف فارسی معلم میخواد که یک کاردستی درست کنیم و من هرشب اول شما رو میخوابونم و بعد میشینم پای تهیه کاردستی بابا هم گاهی کمک میکنه گاهی برای حروف زبان هم کاردستی میخوان یعنی گاهی تو هفته مجبور بشم 4 تا کاردستی درست کنم برنامه های جانبی مدرسه که بماند یک روز صبحانه تزیین شده هماهنگ یک روز آش یک روز سالاد ماکارونی یک روز جشنواره غذا یک روز جشنواره کلاه کاغذی فردا هم بازارچه خیریه به نفع کودکان با بیماریهای خاص (انشالله که هیچ کودکی هیچ جای دنیا هیچ وقت گرفتار بیماری نباشه)خلاصه اینکه پسرم وقتم تمام و کمال در اختیار شماست وسط هفته دیگه اصلا فرصت نمیکنیم جایی بریم به جز دیدن مادربزرگ که سعی میکنیم هرطور شده وسط هفته بهش سر بزنیم آخه شما دیگه ظهر نمیخوابی وقتی از مدرسه میای فقط دوست داری بازی کنی منم اجازه میدم خوب بازی که کردی و کارتون دیدی بعد تا هنوز کسل نشدی به تکالیفت برسم حدود ساعت 8ونیم شب هم دیگه میخوابی و شب نشینی من و بابا تازه شروع میشه الهی قربونت برم پسر خوبم هروقت میام مدرسه از درست و اخلاقت حسابی تعریف میکنن و بهم تبریک میگن به خاطر داشتن همچین بچه ای همیشه رو سفیدم میکنی منم با افتخار واسه بابا تعریف میکنم و بابا از ذوق تو ابرها سیر میکنه البته گاهی تو حیاط مدرسه تنبیه هم میشی مادرت بمیره حیاط مدرسه کوچیکه و اجازه دویدن ندارین آخه پسر بچه چطور بدون دویدن بازی کنه به هر حال قانون مدرسه است و باید احترام گذاشت البته تنبیه به این صورت که کنار دیوار مجبورتون میکنن بایستید که بار اول حسابی گریه کردی امیرعلی (پسر عمو جلال کلاس اول هستش ) اولین بار که دیدت حسابی گریه کرد و رفته بود خونه واسه دنیا تعریف کرده بود اونم گریه کرده بودخنده ولی الان این تنبیه ها واسه هر دو شما عادی شده چند روز پیش کارنامه نوبت اول رو بهت دادن یک کارنامه برای زبان و یک کارنامه برای فارسی و .. هر دو کارنامه عالی بود بابا همون روز برات جایزه خرید طبق معمول ماشین خواستی

راستی دی ماه یک سفر بسیار عالی داشتیم به یزد جاهای بسیار دیدنی یزد رو بازدید کردیم و یک روز هم گذاشتیم برای کویر زیبای یزد که واقعا عالی بود شتر و موتور و ماشین سواری کردیم و شب هم رصد ستاره و دیدن آسمان زیبا و بینظیر کویر

توی هتل یک محلی بود بصورت کافی شاپ سنتی گاهی میرفتیم و چای میخوردیم شما عاشق اون محل شدی دیوارها عکسهایی از رستم و سهراب داشت داستش رو برات تعریف کردیم میگفتی آخ جون میده وقتی آدم اعصابش خرابه بیاد اینجا یک چایی بخوره و اعصابش راحت بشهخنده

اما حرفهای بامزه:

دیشب بابا تصادف کرد زد به یک ماشین که دوبله پارک بود و صاحبش هم ایستاده بود همونجا بابا مقصر بود پیاده شد تو هم اصرار که من پیاده بشم به راننده بگم حق نداری به بابام جسارت کنیخنده بیچاره راننده اون ماشین مرد محترمی بود اصلا حرفی نزد من به زور تو ماشین نگهت داشتم شیشه ماشین رو آوردی پایین که از تو ماشین داد بزنی آقا حق نداری به بابام جسارت کنی

ببا یک نوه عمو داره که خیلی چاق یک شب اومد خونمون فرداش به بابا گفتی بابا این برادر پسرعموت شبیه قلهک خنده(قلهک یک پسر چاق توی برنامه عمو پورنگ)

و اما عکسها

پسرم عزادار امام حسینمدرسه گلدان و خاک و بقیه وسایل داد و شما کاشتی 

کشتی سوزیانا در کنار کارون زیبا

سفر یزد هتل صفاءیه

یزد کوچه قهر و آشتی اینقدر این کوچه تنگ که میگن دو نفری که قهرن با هم بفرستن تو این کوچه

یزد زورخانه

کویر زیبای یزد

کویر یزد

کویر یزد

تالار ترن اهواز جشنواره غذا و دسر که مدرسه ترتیب داده بود و اینم کیک دستپخت مامانی

اهواز پارک شهرک نفت جشنواره بادبادکها و تولد رءوف دوست ابوالفضل

اهواز برنامه عموهای فیتیله ای

اولین کتاب دست ساز پسرم کاردستی واسه پیش دبستانی دست ساز مامانتابلو برای نمایشگاه مدرسه

برای شی یلدایزد هتل صفاییه همونجایی که پسرم اعصابش اروم میشدکویر یزدیزدکارنامه سه ماه اول سالهنوز خیلی از شاگردهای من اینها رو بلد نیستن کاردستی برای حرف گاردوی پارک ساحلی در کنار مدیر محترم مدرسه آقای گلزار

پسندها (1)

نظرات (0)