واکسن 18 ماهگی
وای بالاخره این روز رسید پسرم تو واسه واکسنت دو روز تب کردی مامان یک ماه بود که تب داشت از غصه واکسنت هر روز به همکارام میگفتم ابوالفضل ٢٦ بهمن واکسن داره چه قدر تو فکر بودم ولی پسر گل مامان قویتر از این حرفهاست البته درد داشتی دو روز هم تب کردی ولی خیلی بیتابی نکردی و لنگون لنگون راه میرفتی و به مادربزرگ میگفتی درد بمیرم برات مامان آخه وقتی با بابا بردیمت واکسن زدی باید مامان و بابا میرفتن سر کار و شمارو تحویل مادربزرگ دادیم خیلی جلو خودم رو گرفتم که گریه نکنم چون پشت سرمون گریه کردی مامان برات بمیره من رو ببخش که تنهات گذاشتم ولی خیالم راحته که مادربزرگها خیلی هوات رو دارن عزیز مادر وقتی واکسن زدی از اتاق واکسیناسیون که خواستیم بزنبم بیرون با بغض گفتی تمووووم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی