ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

ابوالفضل هدیه خدا

بدون عنوان

1390/9/25 14:42
نویسنده : منا
206 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره به اومدن بابایی و مامانی از سفر مکه نزدیک شدیم چقدر کار داریم وچقدر ذوق و شوق از روز قبل از اومدن اونها مهمانها اومدن اول پدر بزرگ مادر بزرگ و عمو و زن عموی رهام اومدن بعد هم خاله مهسا اینها رسیدن  کلی از دیدن رهام (پسر خاله )ذوق کردیم و تو همش میخواستی بغلش کنی و ببوسیش ولی اون نمیگذاشت و این باعث دعوا بین شما دوتا میشد و مایه خنده ما خلاصه خونه بابایی رو چراغون کردیم و دم در پر از پارچه های زیارت قبول صبح پنجشنبه دایی فرشید اینها رسیدن و ظهر همگی رفتیم فرودگاه استقبال تو اولش بابایی و مامانی رو که دیدی غریبی کردی ولی کم کم باشون جور شدی و دیگه حاضر نبودی از بغل مخصوصا بابایی بیرون بیایی و باز تو و رهام سر بابایی دعوا و چقدر جای خاله فروغ و بقیه خالی بود تو این روزهای خوب چند روز رو همه دور هم بودیم و حسابی خونه بابایی شلوغ یک شب هم که ولیمه بابایی و مامانی در رستوران بهشت هویزه که خیلی خوش گذشت  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

هاله
27 آذر 90 21:47
منا جون چشمت روشن .ایشالا قسمت هر سالشون باشه.