مسافرت
پسرم 15 تیر با ماشینمون رفتیم سفر اول رفتیم تهران خونه خاله فروغ و دایی فرشید توی راه خیلی بچه خوبی بودی و همش توی صندلی خودت در صندلی عقب بودی با خوردن خوراکی و اسباب بازیهایی که برات برده بودیم سر خودت رو گرم کردی دو روز تهران بودیم سپس روز یکشنبه صبح همه با هم با خالع فروغ اینها و دایی فرشید اینها رفتیم نمین پیش خاله مهسا جای مامانی بابایی خیلی خالی بود حسابی خوش گذشت چه جاهایی رفتیم چه هوایی توی گردنه حیران وقتی پیاده شدیم و متوجه سردی هوا شدی گفتی مامان کولر سرده بمیرم واست فکر کردی مثل اهواز کولر روشن کردن بعد از چند روز دایی فرشید اینها برگشتن چون زیاد مرخصی نداشتن و ما همراه خاله فروغ و خاله مهسا اینها رفتیم تبریز اونجا هم حسابی خوش گذشت رفتیم روستای کندوان و پارک ایل گلی خیلی خوش گذشت ٣ روز اونجا بودیم و دوباره برگشتیم نمین تو هم حسابی با داداشی جور شدی همش میبوسیدیش کمی هم ازش کتک خوردی خلاصه یادش به خیرسفر خیلی خوبی بود