ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

ابوالفضل هدیه خدا

عزیزم تولدت مبارک

1392/5/27 2:08
نویسنده : منا
345 بازدید
اشتراک گذاری

در ستاره بارانِ میلادت

میان احساس من

تا حضور تو
حُبابی است از جنس هیچ
از دستان من
تا لمس نگاه تو
آسمانی است به بلندای عشق
جشن میلادت را به پرواز می روم
دراین خانگی ترین آسمانِ بی انتها
آسمانی که نه برای من
نه برای تو
که تنها برای “ما” آبیست

 

پسرم 3 سالگیت مبارک  عشق مامان بهترین ها رو برات آرزو میکنم

 

25 مرداد 92 جشن سه سالگیت رو گرفتیم عمه نازی اینها مادربزرگ زن عمو مریم وکسری بودن که با اومدنشون خیلی خوشحالمون کردن از دوستهات هم محمد متین بیتا و امیر رضا اومدن امسال تولد رو تو اتاق خودت گرفتیم و همونجا رو برات تزیین کردیم خیلی خوش گذشت رقصیدین شادی کردین خوردین و حسابی شیطنت کردین آخر سر هم دایی بهمن اینها اومدن که مثل هر سال شرمندمون کردن تو با دیدن هر کادو کلی ذوق میکردی الهی فدات شم من و بابا چقدر یاد شب به دنیا اومدنت کردیم بابا گفت دو شب از قشنگترین شبهای عمرم که عروسیم و به دنیا اومدن ابوالفضل با استرس گذشت ولی به نظر من نگرانی به دنیا اومدن و سالم بودن تو یه چیز دیگه بود اون شب که فرداش باید میرفتم بستری بشم واسه سزارین حالی داشتیم که قابل توصیف نیست فقط به خوندن قران و دعای توسل گذشت آخه میدونی خدا به فرشته ها گفته بود واسه این فرشته کوچولو دنبال مامان بابا بگردین 7 سال طول کشید تا فرشته ها مامان منا و بابا کمال رو پیدا کردن  پس من حق داشتم باور نکنم که فردا صبح قراره تورو تو بغلم بزارن و بگن مامان این فرشته کوچولو تو هستی تو بدنیا اومدی و روزگار قشنگم قشنگتر شد پسرم تو تنها هدیه گرانبهایی هستی که خداوند من را لایق آن دانست (البته بعد از بابا کمال ) پسرم عاشقانه تولدت رو شکر میگم  .

 

امروز صبح ساعت 8 از تو اتاقت اومدی اتاق ما با چشمهای خوابه خواب تو بغلم  من هم به یاد 3 سال پیش و همچین صبحی بغلت کردم دستهای کوچولوت رو تو دستهام گرفتم تو خواب خندیدی تو هم یاد اون روز افتادی ؟

 

یه متن زیبا که خاله مریم (دوست مامان ) واسه تولدت  اس مس کرد :

 

روز تولد تو ستاره ها دمیدند پرستوهای عاشق به خونشون رسیدند روز تولد تو بخت من از راه رسید نیمه جونی جون گرفت  تشنه به دریا رسید تکرار حرفهای منی  مثل سرود زندگی عشت شده برای من بود و نبود زندگی

 

و در اخر باید مثل همیشه که چقدر جای مامانی بابایی خاله فروغ اینها خاله مهسا اینها و دایی فرشید اینها خالی بود گرچه همه زنگ زدن و تبریک گفتن ازشون ممنونیم

 

اما از حرفهای بامزه این روزها چندروز پیش رفتیم پارک تو و بابا سوار قطار شدین گفتی مامان تو هم بیا بابا به شوخی گفت این قطار ماله مردهاست تو هم گفتی خوب یه قطاری سوار بشیم که این ضعیفه هم بتونه بیاد (البته اینها حرفهای بابا کمال هستن برای اذیت کردن من )    . پریشب اومدی تو اتاق پیشم گفتی ماما ن جون بابا جون تو رو دوست نداره فقط من تورو دوست دارم الهی فدات بشم شیرین زبون یا بهم میگی قربونت برم خیلی دوست دارم من هم میگم الهی که مامان قربونت بره

این هم عکسهای تولدت  

 آرین ابوالفضل کسری بیتا محمدمتینتولد 3 سالگیکیک مدل ماشینآرین و ابوالفضلآرین ابوالفضل امیررضا بیتا محمد متین

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان مهسا
28 مرداد 92 13:44
دلم میخواد بدونی تو این همه ستاره / هیچ کی اندازه ی من نگاتو دوست نداره/ تولدت پر از نور خوش اومدی ستاره / اگرچه از راه دور هیچ فایده ای نداره . . .
مامان مهسا
28 مرداد 92 13:49
خاله قربون خودتو تولدت بشه گل نازم تولدت مبارک ایشالله 120ساله بشی زیر سایه پدر مادر عزیز خاله پس کی منم میتونم تو تولدت باشم
ارکان و رضوان مامان
2 شهریور 92 15:20
سلام انشالله تولد 120 سالگی گل پسر مبارکه خاله مهسا هم برا پسر نازش رهام جون وبلاگ درست کرده . بلاخره طلسمش شکسته شده . مرسی از محبتت من جان که مسج ما رو هم فابل دونستی تو وبلاگ ابولفضل جان گذاشتی . یه سوال یا چه سایتی عکسهات اپلود میکنی. ؟؟