ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

ابوالفضل هدیه خدا

پایان خوش تعطیلات

1392/11/6 13:05
نویسنده : منا
267 بازدید
اشتراک گذاری

تو کوپه قطار آویزون ازپله هادر قطاریه آدم برفی کوچولو هم درست کردیتوچالتله کابین توچالجشنواره کودک و نوجوان برج میلادپایان تعطیلات دی ماه خیلی خوب بود چون به اصرار خاله فروغ اینها تصمیم گرفتیم  بریم تهران واسه چهارشنبه 25 دی باباجون بلیط قطار گرفت توی قطار حسابی بازی کردی و مدام آویزون پله ها بودی کف قطار رو واست پتو پهن کردیم و شما هم خیلی راحت بودی گرچه شب واسه خواب چندبار از تخت افتادی پایین و من نتونستم خواب درستی داشته باشم خلاصه پنجشنبه صبح رسیدیم دایی فرشید اومد جلومون شما هم که کلی ذوق خودتو و خاله فروغ چه کارها که نکردین حتی خاله فروغ واست خمیر درست کرد و دوتایی مثلا نون درست کردین به خاله فروغ میگفتی بی  بی گل خاتون و  خلاصه به همه نون دادی و پول گرفتی البته مثلا . واسه روز جمعه هم که خاله فروغ بهت قول داده بود ببرتت برف بازی همگی رفتیم توچال عمه فروزان اینها هم بودن البته حسابی پوشوندمت یه بلوز دوتا پلیور یه سوییشرت و یه کاپشن خیلی گرم جوراب شلواری یه شاوار گرم و یه سرهمیه بادی یه کلاه بافتنی و کلاه کاپشن اینقدر لباس تنت بود که وقتی زمین میخوردی نمیتونستی ازجات بلندشی وقتی برف ها رو دیدی گفتی اینها که شکر هستن کلی خندیدیم فدات شم آخه برف ندیده بودی خلاصه حسابی برف بازی کردی کیف کرده بودی واست  فرقی نداشت هرکس رد میشد بهش برف پرت میکردی یه خانم و آقایی ایستادن و باهات بازی کردن میگفتن به ما برف بزن با تله کابین رفتیم ایستگاه 5 و اونجا برف بازی کردیم خیلی خوش گذشت موقع برگشت اینقدر بازی کرده بودی و خسته شده بودی که تو بغل بابا خوابت برد شب هم همگی خونه عمه فروزان دعوت بودیم خیلی خوش گذشت راستی سلما هم بودش روز یکشنبه هم که جشنواره کودک و نوجوان بود در برج میلاد به همراه پنگول و میلاد که ما دیر رسیدیم و پنگول رو ندیدیم  خیلی حیف شد  ولی به جشن رسیدیم همه عروسکها بودن خیلی بهت خوش گذشت فدات بشم که این سفر کلا مختص شما بود چقدر ماشین گیرت اومد از عمه فروزان دایی فرشید آجی غزال همه واست ماشین خریدن بابا جون هم که جداگونه واست ماشین خریدمادر به فدات وقتی اومدیم خونه دوروزی حسابی کسل بودی و حوصله بازی نداشتی آخه اونجا اینقدر سرت شلوغ بود که میگفتم بیا یه بوس بده به زور میومدی پیشم اینقدر حرف زدی که صدات گرفته بود ولی اینجا همش گیر دادی بهم که مامان بغلم کن و خیلی بی حوصله بودی فدای تنهاییات .

و اما عکسها در بالا عکسهای جشنواره

این هم عکسهای توچال

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله مهسا
8 بهمن 92 17:42
قربونت برم من آخه چرا نیومدی پیش ما برف بازی کنی عزیز دلم
مامان احسان وپریسا
11 بهمن 92 20:58
خوشبحال این اقا ابوالفضل که رفت برف بازی ؛دست مامانی وبابایی درد نکنه . منا جان لطفا اومدی سر کار چندتا از اون نونهای سفارشی شاطرابوالفضل واسم بیار