مامان میدونی کی عاشقت شدم
امروز وقتی از مدرسه اومدم گفتی مامان میدونی از کی عاشقت شدم گفتم نه از کی گفتی از وقتی که خدا تورو بهم هدیه داد بعد پرسیدی مامان تو از کی عاشقم شدی گفتم از وقتی فهمیدم تو دلم نی نی دارم عاشقت شدم ازت مواظبت کردم که سالم بمونی غذای خوب میخوردم که به تو هم غذای خوب برسه گفتی مامان سالاد ماکارونی هم میخوردی اینقدر که سالاد ماکارونی دوست داری
و اما از روزهای گذشته بگم واسه حدود یک ماه خاله مهسا و داداش اومدن اینجا درست زمانی که بابا جون امتحان داشت و حسابی به نفع بابا جون شد آخه بابا مرخصی گرفت که درس بخونه شما هم از صبح میرفتی پایین و مشغول بازی فقط واسه خواب ظهر میاوردمت بالا دوباره بیدار میشدی پایین میرفتی تا آخر شب من هم که تعطیلاتم تمام شد دیگه از صبح زود اونجا بودی بعد هم که عمو علی و آجی غزال اومدن و امتحانهای بابا هم تمام شد یه شب رفتیم آبادان یه شب شمارو بردیم پارک پاداد و یه شب هم شهربازی مهزیار و خلاصه یه شب هم که سیرک رفتیم تو هم که تا آهنگ میزدن اون وسط میرقصیدی فدات بشم حسابی این مدت بهت خوش گذشت دوتای هرکاری دوست داشتین کردین فداتون
عکس اول که سیرک رفته بودیم و عکس بعدی که هردوتون خونه درست کردین و عکس بعد هم که مهمون مامانی و بابایی بودیم همگی رفتیم جاده ساحلی عکس بعدی تو پارکینگ خونه خودمون گاهی ظهر که میشد میبردمتون بازی و عکس بعد دوتا وروجک رفته بودن زیر میزناهارخوری خونه مامانی و عکس آخر موقع امتحانهای بابا جون که تو اتاق واسه خودش بساط درس خوندن رو برپاکرده بود شما تا میومدی بالا میدویدی سر کتابهای باباجون و میگفتی من درس دارم