ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

ابوالفضل هدیه خدا

مسافرتهای 1400 و1401

مهر 1400 بالاخره بعد از دوسال رفتیم اهواز خیلی خوش گذشت همه دور هم خیلی خوب بود  آبان 1400 پدر ماموریت داشت کیش مارو هم همراه خودش برد هتل کوروش رو برامون گرفتند واقعا خوش گذشت دوچرخه سواری دور جزیره پاراسل شاتل زورب بال خیلی کیف داد اها راستی باگی و موتور هم سوار شدیم  بهمن 1400 رفتیم نمین وای چه برف خوشگلی چقدر زیبا بود تابحال این همه زیبایی رو تجربه نکرده بودیم عید 1401 یک هفته رفتیم اهواز خیلی خوب بود دیدارها تازه شد اردیبهشت 1401 با مریم مامان اینها و مریم گلی اینها رفتیم ماسال یه سفر بینظیر هوا عالی مناظر واقعا زیبا با همسفرهای خیلی خوب تو هم با رها و ارمیتان بهت خیلی خوش گذشت تو ماشین تو مسیر سه تایی پیش هم مینشس...
5 مرداد 1401

موفقیتت را در آزمون تیزهوشان تبریک میگم عشق مامان

خبر عالی  بهت افتخار میکنم عشقم نفسم پسر تلاشگرم  شنبه شب مورخ یک مرداد 1401حدود ساعت 10ونیم شب متوجه شدم نتایج تیزهوشان اعلام شده جالب اینجاست که تو ساعت 10 پای تلویزیون خوابیده بودی من هم ترجیح دادم این لحظات پر از استرس رو نبینی خلاصه نشستم پای لپ تاپ هرکاری میکردم نمیتونستم وارد سایت بشم پدر هم با گوشی تلاش میکرد نمیشد دیگه پدر خسته شد گفت برم بخوابم حدود 12ونیم شده بود یهو وارد سایت شدم پیام اومد قبول شدی وای خدای من باورم نمیشد رفتم سراغ کمال گفتم پاشو انگار قبول شده گریه میکردم کمال میخندید ای خدا شکرت بازهم حواست به ما بود باز هم کمکمون کردی ولی بیدارت نکردم کمال رفت روی برگه نوشت تبریک به زودی در این مکان ps5 نصب میگ...
5 مرداد 1401

پسرم سال تحصیلی جدید مبارک

عزیز مادر کلاس ششمی شدی ای جان دلم کی اینقدر بزرگ شدی انشالله شاهد موفقیتهای پی در پی تو عزیز دل باشیم چندروز پیش زنگ زدند و گفتند که یکی از نقاشی هات برای شرکت در موزه انتخاب شده خدا میدونه که چقدر من و بابا خوشحال شدیم عزیزم به وجود نازنینت افتخار میکنم  امسال هم کلاس ششم مجازی شروع شده همون مدرسه جاوید هستی  معلم پیش دبستانی سرکار خانم کردستانی (اهواز)دبستان نخبگان معلم کلاس اول خانم حیدری تهران مدرسه جوادالائمه معلم کلاس دوم خانم   مصدق  تهران مدرسه معین معلم کلاس سوم  خانم یوسفی تهران مدرسه مکتب الجواد  معلم کلاس چهارم خانم یوسفی تهران مدرسه مکتب الجواد معلم کلاس پنچم خانم ...
5 مهر 1400

پسرم 11 سالگیت مبارک

عشق مامان 26 مرداد 1400 شما 11 ساله شدی انشالله جشن صدمین سال تولدت رو بگیری عشق مامان امیدوارم همیشه لبت خندون دلت شاد و تنت سلامت در کنار مامان و بابا برای تولدت یه جشن سه نفره تو خونه گرفتیم بخاطر کرونای لعنتی ولی بعد کیک بردیم پارک با خاله فروغ اینها و مامانی و دایی فرشید آجی غزال و نریمان اینها  امسال تم تولدت استقلال یعنی باید رنگ ابی میپوشیدن  مامانی یه تابلو فرش زیبا از عکس خودت بهت هدیه داد که خیلی خوشحال شدی از طرف مامان و بابا هم یک تبلت لنوو هدیه گرفتی که خیلی ذوق کردی بقیه هم لباس و پول هدیه دادند انشالله مبارکت باشه  عکسها رو هم بعدا میزارم 
5 مهر 1400

یه سفر عالی

بالاخره شرایطی پیش اومد که به یه مسافرت ده روزه رفتیم سفر به نمین خونه خاله مهسا تو شرایط کرونا واقعا به این سفر نیاز داشتیم واقعا عالی بود خیلی خوش گذشت . تو عزیز مادر اینقدر با رهام و خرگوشش بانی سرگرم بودی که اصلا سراغی از من نمیگرفتی حسابی سرگرم بازی و لذت یه روز هم رفتیم دریا که کلی بازی کردی و فوتبال ساحلی نیر رفتیم سیج رفتیم باغ خاله مهسا اینها رفتیم خیلی خوش گذشت.عکسهای سفر رو میزارم . بالای گردنه حیران با هوای بسیار عالی دریا (آستارا) ...
21 تير 1400

تابستان 1400

پسرم قشنگم مدتهاست که چیزی ننوشتم امشب میخوام خلاصه ای از خاطرات قشنگت رو بنویسم .شما کلاس پنجم با نمرات عالی به پایان رساندی سال تحصیلی کاملا متفاوتی داشتیم همگی بخاطر بیماری منحوس کرونا تمام سال تحصیلی بصورت مجازی برگزار شد خداروشکر شما رودر مدرسه ای خیلی خوب ثبت نام کرده بودیم و عملکردشون در دوره مجازی عالی بود کلاسها در skyroom برگزارشد و شما کمبودی نداشتی خودت هم که مثل همیشه بسیار کوشا و تلاشگر بودی . اما بخاطر کرونا بسیار محدود شدیم متاسفانه نه سفری نه تفریحی  نزدیک دو سال که اهواز نرفتیم بسیار دلتنگ همه ی اهوازی ها هستیم مادر بزرگ عمه عموها و خلاصه همه . و اما ایام عید که نتونستیم بریم اهواز خاله مهسا تونست بیاد و دو...
3 تير 1400

پسر قشنگم 10 سالگیت مبارک

فردا تولد 10 ساگی تو عزیز دل .چه لذتی داره دیدن بزرگ شدنت کم کم مرد شدنت قد کشیدنت  عزیز دلم بهت افتخار میکنم به وجود نازنینت به مهربونیات به شخصیتت به پاکیت و مرامت که سراسر عشق ابوالفضل عزیز تر از جانم روز به دنیا امدنت زیباترین روز زندگیم است گاهی با خود فکر میکنم که شاید روزی… جایییی…. برای   گنجشکی دانه ای پاشیدم که پاداش خداوند به من خنده های زیبای توست فرشته ی کوچک من از خدا هزاران بار ممنونم که شادی   بودنت را به من بخشید ...
25 مرداد 1399