بدون عنوان
بالاخره تو و رهام مریض شدین و سه بار دکتر رفتیم هنوز هم خوب نشدی چقدر خوب شد که این روزها تعطیل شده رهام که با خاله مهسا رفتن خونشون و من و تو حسابی خونه نشین شدیم که تو زودتر خوب بشی تو این مدت دایی گفتن رو یاد گرفتی و تا میرفتیم خونه بابایی میگی دایی خاله مهسا هم یادت داد بگی تولد البته لللد
نویسنده :
منا
14:43